نظریه تاریخى مارکس
اجازه بدهید صحبت خود را با یک نکته شروع کنم. اگر الان کسى به این جلسه سر
زده
وارد شود و به ما بگوید چرا
عمر خودتان را اینجا صرف مىکنید نه از انقلاب خبرى است و نه از صف میلیونى کارگران در خیابانها، کمونیسم هم که همین
چند
سال پیش در روسیه سرش به
زمین خورد. بروید و از وقتتان بهتر استفاده کنید. حتما هر کدام از ما به چنین شخصى جواب مناسب خواهیم داد. جوابهاى
ما
ممکن است در بیان و در
استدلال خود متفاوت باشد. اما بی شک در پشت همه این جوابها یک باور عمومىتر از تاریخ و جهان معاصر وجود خواهد داشت. این باور متکى به یک استنباط عمومى از تاریخ، از گذرا
بودن وضعیت موجود و از امکان و
لزوم چنین گذرى متکى است. به این معنا همه ما شاید فىالحال و بدون صحبت بیشتر در اساس در مبانى بسیار کلى نظریه تاریخ
مشترک باشیم. ممکن است بگویید
اگر نتیجه این صحبت قرار بود همین باشد که گفتید الان میتوانیم با طیب خاطر از این که نظریه تاریخى مارکس را میدانیم
جلسه را ترک کنیم و شاید به
همان کارهاى دیگرى برسیم که فرد مفروض ما در شروع چنین جلسهاى به ما گفته بود. ولى واقعیت این است که باور نسبت به
نظریه تاریخ مارکس به هیچ وجه،
علیرغم ظاهر قضیه، یک باور یک دست و روشن در جمع کسانى که خود را بهر روایت جزو پیروان مارکس میدانستند نبوده
است! از زمان سوسیال دمکراسى
آلمان گرفته تا کمونیسم روسى تا مائوئیسم و تا چپ نو همه و همه تفاسیر مختلفى از نظریه تاریخ مارکس به دست دادند.
به نظر میرسد همه خود را به این
یا آن نوشته مارکس نسبت میدهند، ولى در مقابل از افراطىترین برداشتهاى جبرگرایانه تا افراطىترین تفاسیر اراده
گرایان از نوشتههاى مارکس
بدست داده مىشود. امیدورام صحبت امروز، و به ویژه بحث ما در باره مثالهاى تاریخى مشخصى که من پیشنهاد کردم، نشان
بدهد که تا چه اندازه با هم هم نظر
هستیم و تا چه اندازه خود را به قول مارکس از «بار تفکرات گذشته که مانند یک کابوس بد بر اذهان سنگینى مىکند» رها
کردهایم.
رفیع، تاوان گناهان چه کسی را پس می دهد
رزاق مامون یا زهرا موسوی؟؟؟
http://hussainzahedi.blogfa.com/post-126.aspx
باز هم عدالت قربانی مصلحت اندیشی های سیاسی دستگاه حاکم درافغانستان شد. حادثه تیزاب پاشی بر رزاق مامون نویسنده نام دار افغانی، یک بار دیگر بازگوی نوعی از تبعیض قائل شدن و پایمال شدن حقوق انسانی اتباع جامعه توسط سردمداران قدرت است. هر چند بسیاری از مطبوعات و رسانه ها از پرداختن به جزئیات این حادثه سر باز زدند و از افشای حقایق پشت پرده چشم پوشی کردند؛ اما غافل از این که ماه هیچگاه پشت ابرها، پنهان نمی ماند.
ادامه مطلب ...
کمون پاریس و دریافت مارکس از دیکتاتورى پرولتاریا !
مونتى جانستون
م . مهدیزاده
کمون پاریس نقشى محورى در اندیشه سیاسى مارکس اشغال میکند. در همان اولین پیشنویس کتاب خطابیه در باره جنگ داخلى در فرانسه، که در اواسط آوریل 1871 آغاز شد، او از کمون به مثابه "آغاز انقلاب اجتماعى در قرن نوزدهم نام میبرد که سرنوشت آن در پاریس هر چه باشد جهان را درخواهد نوردید(1). کمون براى او نمایشگر اولین تجربه کسب قدرت سیاسى توسط طبقه کارگر بود هر چند طول عمر آن بسیار کوتاه و نیز تحت شرایط بسیار استثنائى دریک شهر به وقوع میپیوست(2).
ادامه مطلب ...
اسلام سیاسی در خدمت امپریالیسم
سمیر امین
همه ی جریانات طرفدار اسلام سیاسی به "خودویژگی اسلام" معتقد اند. طبق باور آن ها اسلام بین سیاست و مذهب جدائی قائل نیست. آن ها این جدائی را ظاهرا مشخصه ی مسیحیت می دانند. یاد آوری این که نظرات شان با آنچه مرتحعین در آغاز قرن نوزدهم می گفتند کلمه به کلمه تطابق دارد، نمی تواند اثری بر آن ها داشته باشد. در آغاز قرن نوزدهم مرتجعان (ازجمله بونالدو دومستر) سعی می کردند گسستی را محکوم کنند که عصرروشنگری و انقلاب فرانسه در تاریخ غرب به وجود آورده بود!
ادامه مطلب ...
در مورد پیدایش انسان و تکامل آن بطور مجوعی دو نظر وجود دارد :یکی نظر ایدلیستها دیگری نظر ماتریالیستها.
اما قبل از توضیح این دو نظر قابل یادوری است که هدف این نوشته تحقیق عمیق در مورد پیدایش و رشد انسان نیست. این به صورت ابتدایی نکات یاد آوری میشود تادر جریان مطالعه ای تایخ وطنمان در مورد منشاً انسان خالی ذهن نباشیم.
نظر آیده لیستها:
تمام ادیان در مورد پیدایش و تکامل انسان نطر مشابه دارند.
مصریان قدیم عقیده داشتند که خدا"خنوم" اولین مرد و زن جهان را روی چرخ کوزه گری از گل آفرید.
"تورات"کتاب موسی پیامبر و نبی اسراییل نطر مشابه داشت. در آییه 7 کتاب پیدایش نوشته شده:خداوند آدم را از خاک زمین بسرشت و در بین وی روح حیات دمید و آدم نفس زنده شد."دین عیسی پیامبر مسیحیان هم اعتقاد دارد که خدا آدم را از گل آفرید و حوا را از پهلوی آدم.
در قران نیز در سوره طه و البقره در مورد پیدایش آدم و حوا نظراتی نظیر نظرات تورات و مصریان قدیم آمده است مثلاٌ در "تفسیر طبری " نوشته شده است و قتی خدا آدم را آفرید به شیطان امر کرد که به آدم سجده کند. شیطان گفت:من از آتش و آدم از خاک است. پس او را سجده نمی کنم. خدا قهر شد و شیطان
را از جنت بیرون کرد.
آدم در بهشت به خوبی و خوشی زندگی می کرد.یک روز وقتی که آدم در خواب بود خدا حوا را از قبرغه چپ او پیدا کرد. زیرا خدا می خواست نسل آدم را زیاد کند. شیطان که در خارج بهشت بود با آدم رقابت داشت. شیطان روزی در لای دندان مار مخفی شد و به جنت رفت. شیطان آدم و حوا را بازی داد و به خوردن میوه که منع بود تشویق کرد. حوا پنج دانه گندم را از درخت چید ،دو دانه را خود حورد که هیچ حادثه ای رخ نداد سه دانه را آدم خورد،ناگهان موی های بدن شان ریخت و از هم دیگر شرم کردند. درخت انجیر آنان را با برگ خود پوشاند. درختان بهشت سر فرود آوردند.و با شاخه های شان مویهای آدم و حوا را جمع کردند. بعد خدا آدم،حوا و شیطان را از جنت بیرون انداخت. شیطان به سمنان افتاد،حوا به جده ،آدم در کوههای سراندیب هند و مار به اصفهان.