آزادی

ما خواهان افغانستان آزاد، مستقل، دموکرات، سیکولار و عاری از هرگونه تبعیض لسانی، سمتی و مذهبی هستیم

آزادی

ما خواهان افغانستان آزاد، مستقل، دموکرات، سیکولار و عاری از هرگونه تبعیض لسانی، سمتی و مذهبی هستیم

پیدایش و رشد سرمایه گذاری در افغانستان (مقدمه)

مقدمه:

       نتیجه تشدید تضاد های طبقاتی جامعۀ پوسیده فیودالی، انقلاب بورژوازی در قرون 16، 17 و 18 ابتدا در کشورهای هالند، انگلستان، فرانسه و سپس در سایر کشورهای اروپایی به ظهور رسید. طبقه سرمایه دار و گورکن های سرمایه داری به مثابه طبقات نوین اجتماعی، در عرصه تولید و نبرد طبقاتی سر بلند کردند که با رشد و تکامل جوشان سرمایه داری، جامعه بشری به مرحله نوینی از تکامل خود نایل گردید.

     شرایط لازم انقلابات پرولتاریایی و تولید خروشان جامعۀ نوین سوسیالیستی، ابتدا در کشور شوراها در میهن پر افتخار لنین و سپس در سایر کشور های اروپایی، آسیایی و امریکای لاتین با بازوان توانای طبقه کارگر انقلابی و دهقانان رزمنده مساعد گردید. پروسه تکامل جامعه مستعد افغانستان نیز مقدم بر همه، تابع طرز تولید قوانین عینی تکامل بود، هست و خواهد بود.

      چنانچه تاریخ کار و پیکار مردمان این آب و خاک گواهی میدهد، تهداب شهرهای عمده افغانستان بخصوص تهداب شهرهای بلخ، کابل، هرات، فراه، بگرام، زرنج، غزنه، بامیان و غیره... در دوران بردگی، ماقبل فیودالی و فیودالی نهاده شد.

      در اواسط قرون وسطی در دوران سلاطین سامانی، غزنوی و سلجوقی این شهرها به مراکز تجارت، صنعت و حرفه مبدل گردیدند. در این مرحله تکامل، تضاد میان شهر و ده جوانه زد. ده به مرکز تولیدات زراعی و شهر به مرکز عمده صنعت مبدل گردید. همانقدر که مردم دهات پراکنده بودند، نفوس شهر ها متمرکز شده میرفت و جمعیت شهرهای قرون وسطایی افغانستان رو به افزایش نهاد، چنانچه بلخ قبل از حمله چنگیز یک ملیون و  دوصد هزار نفر را در قلب خود جا داده بود. مانند امروز ملاکان فیودال و دهقانان، وا بسته به زمین بودند. افغانستان میان فیودالهای محلی و سر بر آوردگان قبایل تقسیم شده بود. فیودالهای کوچک و ضعیف به فیودالان بزرگ و نیرومند خراج می پرداختند. دهقانان بسته به زمین کشور، در تمام مرحله فیودالیزم مجبور به پیکار، کار اجباری، کار بی مزد و پرداخت بهره مالکانه و مالیات کمرشکن پولی بودند و هنوز هم اشکال استثمار و ستمگری فیودالی بر دهقانان ملیونی کشور ما بیداد میکند. توسعه شهرها و تکامل تجارت و صنعت در شهر ها، فیودال دهات را نیز به شهرها وابسته ساخت.

    ملاکان فیودال به تولیدات پیشه وران و صنعتگران بخصوص به آلات و ابزار جنگ، زیورات، صنایع نفیسه، ظروف گوناگون مسی، نقره ای و غیره... سامان تجملی محتاج شدند. از آنجائیکه این همه نیازمندیهای فیودالهای دهات صرف با پول تأمین شده میتوانست، بنابر این فیودال به جای بهره مالکانه و کار اجباری و بیگار دهقانان وابسته به زمین منجر به استثمار شدید تر و بیرحمانه تر دهقانان و در نتیجه منجر به حدت تضاد بین شهر و ده گردید. در ترکیب نفوس شهرها، پیشه وران، تاجران و نظم صنعتی آشکار شد.

      تاجران شهرهای دوران فیودالی کشور علیرغم تاجران دلال کنونی جامعه در مقابل رقابت سوداگران خارجی مبارزه میکردند، پیمانه و اوزان را تعیین و حقوق تجار را در برابر ضربات فیودالهای دهات حمایه می نمودند. رویهمرفته در شهر قدرت بدست ثروتمندان، سوداگران، تاجران، سودخواران، مالکان منازل و اراضی شهری بود.

     توده ی اصلی شهرهای صدر اسلام افغانستان پیشه وران و صنعتگران بودند . پیشه وران شهری کارگاه ها و یا دکان های شخصی داشتند. کارگاه ها و ابزار تولید، در خانه و یا دکان صنعت کار قرار میگرفت. اعضای خانواده صنعت کاران و پیشه وران شهری به مثابه استادکار زحمت میکشیدند. کودکان حلقه شاگردی استاد کاران را باید در گوش میکرد. مزد شاگرد خیلی ناچیز بود. شاگرد باید تا رسیدن به مرحله استادی، محض به لقمه نان، لباس و زندگی غلامانه در خانه استاد کار قناعت می نمود.

    شاگردان شهرهای فیودالی افغانستان چنانکه امروز نیز در کشور عقب نگهداشته شده ما به ملاحظه میرسد، وقتی به مقام استادی نایل میشدند و کارگاه جداگانه به خود تأسیس میتوانستند که اولاً یک عمر دشنام های رکیک استاد کار را می شنیدند و گاه گاه شکنجه و عذاب جسمانی خلیفه را با پیشانی باز استقبال میکردند، ثانیاً استعداد و مهارت کافی میداشته، ثالثاً قادر به رعایت دقیق همه مقررات و قیود نظم صنعتی شده میتوانستند. شاگرد معمولاً با استاد کار خود در یک خانه زندگی میکرد، با او به دور یک دسترخوان می نشست و در یک طبق غذا میخورد.

      پیشه وران قرون وسطی با همان ابزار های ساده دستی کار میکردند که امروزه نیز مورد استعمال صنعتگران بسیاری از شهرهای کشور اند. هنوز هیچگونه ماشینی به وجود نیامده بود. در شامل شدن عضو جدید به یک صنف قیود و تشریفات باید مراعات میگردید.

     بقایای این راه و رسم های کهن هنوز هم در میان پیشه وران و صنوف مختلف شهری کشور مروج است. مثلاً اگر شاگرد ماهر یک مسگر، بوت دوز و یا زرگر بخواهد کارگاه و دکان مستقلی برایش تأسیس کند، اولاً باید تمام اعضای صنف خود را مهمان کند و ثانیاً جوازنامه بلدیه(شاروالی) را بعد از تصدیق کلانتر صنف مسگری، زرگری و یا بوت دوزی، بدست داشته باشد.

    فقط با رعایت این مقررات سنگین، شاگرد ماهر اعتبار استادی پیدا می تواند و به مقام استادی میرسد. هر صنف شهری برای خود کلانتر انتخاب میکرد. کلانتر در مناسبات صنوف دیگر و سازمان های دولت از صنف خود نمایندگی میکرد. هر صنف در سازمان تولیدی خود موازین خاص داشت، مثلاً: هر بافنده تاروپود و جنس پارچه ها را یکسان انتخاب و مراعات میکرد. اصناف دیگر نیز نظام های خاص را مقرر کرده بودند. این قیود و مقررات پیچیده مانع رشد بالایی تولید میگردید.

    کار اصناف غالباً یکنواخت و فاقد نو آوری بود. با ابتکار، اختراع و هر گونه نوآوری مخالفت نشان داده میشد. بهمین جهت صنایع صنفی طوریکه شاید و باید رشد و تکامل کرده نمیتوانست.

    شاگردان در وضع دشواری زندگی داشتند. اینها در واقع پادوهای گوش به فرمان استاد خود بودند. شاگردان از پگاه تا بیگاه و یا از صبح تا شام کار میکردند.

    خلاصه در جائیکه هنوز تولید صنایع صنفی بازار فروش وسیع تری نیافته بود، هنوز صنعتگران ثروتمند و شاگردان فراوان در شهرها پدید نیامده بودند و هنوز تضاد درون صنف تشدید نیافته بود و هنوز مانند اروپا شاگردان صنایع صنفی افغانستان به تشکیل اتحادیه های خاص خود اقدام نکرده بودند و قادر به شناخت سلاح اعتصاب و مبارزه و قادر به دفاع از حقوق صنفی خود نبودند، پروسه تکاملی تولید شهرهای افغانستان برای مدت طولانی متوقف گردید. شهرهای افغانستان دستخوش حملات جهانگشایان غارتگر گردید. چنگیز و تیمور لنگ یکی بعد از دیگری قیامهای دلاورانه ملت افغان را در هم شکسته، شهرهای آباد خراب گردیدند، نیروهای تولیدی لگدکوب سم ستوران فاتحان وحشی و درنده شده، کارگاه های صنعتگری و ارزش های فرهنگی کشور با خاک یکسان گردیدند. مردم شهرها قتل عام شدند، از کشته ها پشته ها بلند شد، شهرهای بزرگ افغانستان تا مدتهای طولانی خموش و بی رونق  بودند. هرچند در دوره تیموریان، شهر هرات عظمت باستانی خود را باز یافت و به مرکز سیاست، فرهنگ، هنر، دانش، صنعت و تجارت مبدل گردید و شهر مزار کنونی در جوار مرقد خیالی خلیفه چهارم آباد گشت. اما رونق فرهنگی، سیاسی، هنری، ادبی و صنعتی هرات دیری نپائید و به زودی این شهر بلاکشیده در معرض تاخت و تاز فیودال های محلی و جهانگشایان همسایه قرار گرفت و پراکندگی فیودالی مانع عمده رشد مناسبات سرمایه داری و رونق تجارت و صنعت گردید. خلاصه اینکه در افغانستان توسعه شهرها و رشد سرمایه داری به علت تاخت و تازهای ویران کننده آغاز قرن 13 میلادی، چنگیزیان و بعداً تیموریان و به علت جنگهای غارتگرانه همسایگان و طوایف دور و پیش به کندی صورت گرفت و تا بنای شهر کنونی کندهار و تأمین وحدت آزادی و استقرار سیاسی افغانستان نو بنیاد در شهرهای مشهور کشور ما علم، هنر، فرهنگ، تجارت و صنعت رونق نیافت و صنعتگران نوین نیز در عرصه تولید صنفی جوانه نزده فقط با پیدایش افغانستان مستقل و بنیاد گذاری شهر نوین کندهار توسط احمدشاه ابدالی (1741میلادی) و تمرکز و افزایش نفوس در شهر کندهار، هرات، کابل و شهرهای دیگر در نتیجه پیدایش دولت نیرومند فیودالی افغانستان، صنایع صنفی به طور اجتناب ناپذیری آغاز به جوانه زدن کرد. کندهار به مرکز سیاست، فرهنگ و صنعت افغانستان مبدل گردید. صنعت باروت سازی، مسگری، سراجی و آهنگری رونق گرفتند. اصناف شهری بوجود آمد، ضروریات دربار و اردوی احمدشاه ابدالی توسط صنعتگران شهری تولید می گردید. در دوران سلطنت تیمورشاه پایتخت کشور از کندهار به کابل انتقال یافت و شهر کابل به سرعت به مرکز سیاست، فرهنگ، صنعت و تجارت افغانستان مبدل گردید و نفوس آن نیز رو به افزایش نهاد.

     بعد از مرگ تیمور شاه میان شهزادگان، برای کسب قدرت و بدست آوردن تاج و تخت، جنگ های فیودالی و کشمکش های جاه طلبانه آغاز یافت و بار دیگر پراکندگی فیودالی غلبه کرد. جنگهای غیر عادلانه و کشت و خون های احمقانه سرداران قبایل مانع تکامل اجتماعی و اقتصادی جامعه گردید و حیات عادی مردم ما را مختل کرد. نیروهای مولده شهرها به زیر پای اسپان سرداران و شهزادگان خون خوار تارومار شد و رشد صنعت و تجارت به رکود مواجه گشت. این وضع غم انگیز ده ها سال بر جامعه بلاکشیده ما مسلط بود و دهقانان ملیونی کشور در تمام این مراحل تلخ زندگی، بار اینهمه جنگ های غیر عادلانه فیودالی و جنگ های تباهکارانه سرداران قبایل را بر دوش میکشیده اند. عصر فیودالیزم، عصر جنگ های غیر عادلانه دوران، خونریزی های قصابان افراط کار تاریخ بود. برای اینکه شهرهای قرون وسطایی افغانستان از گزند حملات وحشیانه جهانگشایان و قبایل بیگانه مصون بمانند، شهرهای محکم و آهنین اعمار گردیده بود. شهرها با دیوارهای ضخیم و بلند با برجها و باره ها و حصارها احاطه میگردیدند.

     شهرهای قرون وسطایی افغانستان از سه بخش کهندژ و شهرستان تشکیل یافته بود. در هریک از این بخش ها بالترتیب قوای مسؤسسات و سازمانهای دولت، صنعتکاران، پیشه وران و توده شهری کار و زندگی داشتند.  نیازمندیهای اردو و اشراف و ارزش های فرهنگی جامعه فیودالی توسط مردمان شهرها ایجاد میگردید. بالاحصار غزنین، هرات، ویرانه های بلخ، بگرام، فراه، بست، شهر غلغله و بامیان همه یادگارهای شهرهای دوره های فیودالی و ماقبل فیودالی آریانا و خراسان کهنسال می باشند.

     در حال حاضر بالاحصار کابل با برجهای سرکش و دیوارهای بلند آن، قلعه های فیودالی دور و پیش شهر کابل، خندق ها، کوچه های کج و معوج، پس کوچه های تنگ و تاریک، کثیف و بی نقشه کابل، خانه های چوبی، بیره ای سنگی، گلی یک منزله، دو منزله، جاده ها و بازارهای تنگ شهر کهنه کابل، باغ ها، تفرجگاه های بیرون شهر، چراگاه ها و مزارع، تاکستان های نواحی کابل و به طور کلی ساختمان شهر کهنه کابل نمایشگر این واقعیت های سرسخت اند که شهر کابل و پایتخت سلاطین افغانستان واجد کلیه شرایط، اوصاف و مشخصات شهرهای قرون وسطایی بوده و هنوز هم بقایای زندگی قرون وسطایی در قلب افغانستان و حتی در ارگ پادشاهی مقام برجسته دارد.

     تا جائیکه از نام بازارهای شهر کابل فهمیده می شود و بقایای اصناف قرون وسطایی آن گواهی میدهند، صنعتکاران قرون 18، 19 و 20 شهر کندهار، هرات، غزنه و سایر شهرها، بخصوص صنعتگران شهر کابل از خود صنوف جداگانه تشکیل کرده و هر صنف از خود کوچه و بازار جداگانه نیز داشته و دارند. از عمده ترین اصناف و پیشه وران شهر کابل و سایر شهرهای کشور که بقایای آنها با همه راه و رسم ها، موازین و قیود قرون وسطایی آن به قوت خود باقیست و تصویری از مناسبات کهن تولید پایان دوره های فیودالی اروپا را مشخص میکند، همانا اصناف آهنگران، مسگران، سراجان، پیزار دوزان، بوت دوزان، صندوق سازان، شالبافان، کلاه دوزان، شانه سازان، ریخته گران، سنگتراشان، چاقو سازان، پوستین دوزان و غیره اصناف می باشد. این اصناف و اصناف دیگر قرون وسطایی به علت پراکندگی فیودالی و نفوذ استعمار کهن و نوین و بنابر کندی رشد صنایع بزرگ ماشینی، هنوز در شهر کابل، هرات، کندهار غزنه، چاریکار، مزار و یک رشته از شهرهای دیگر افغانستان با همان ابزار کهن ساده و ابتدایی دستی در تولید اجتماعی نقش فعال و مستقیمی دارند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد