آزادی

ما خواهان افغانستان آزاد، مستقل، دموکرات، سیکولار و عاری از هرگونه تبعیض لسانی، سمتی و مذهبی هستیم

آزادی

ما خواهان افغانستان آزاد، مستقل، دموکرات، سیکولار و عاری از هرگونه تبعیض لسانی، سمتی و مذهبی هستیم

قانونی، عبدالله، فهیم و سایر جنایتکاران شورای نظاری، مولودات خلف احمدشاه مسعود

اما به نظر من ماهیت از این هم واقعی تر مسعود را باید در خیانتها و تبهکاریهای بی پایان داکتر عبدالله، یونس قانونی، فهیم، ربانی، انور جگدلک، داود، ظاهر اغبر و دیگر عمال او دید. چگونه اینهمه اولاد جلاد پیشه و خاین میتوانند مادری نیکوصفت داشته باشند و برعکس؟

یکشنبه 11 آوریل 2010 , نویسنده: حارث م.

 

مقاله ای را در انترنت از آقای مهرالدین مشید تحت عنوان "قصر های شیرپور تا اجمیر" را خواندم که حکایت از دولت مافیایی میکرد و افراد مافیایی که چگونه از راه ها ی چپاولگری به قصرها وبا نکها وجا یدادها رسیده اند. اما در پراگرافی وی مسعود را از آلودگی وجنایات مبرا دانسته و بقیه تمامی مولوداتش راخاین، جانی، دزد وبیشرافت میداند!

میخواهم در جواب آقای مشیر به گوشه ای از جنایات مسعود پرداخته تا پوقانه ی پر با د مسعود ترقیده و افراد دیگر نکوشند با پف پف کردن بیهوده به هوا گلو پاره نمایند!!

مسعود از همان روزیکه به مکتب اخوان پیوست به یک چهره حیله گر مکا ر، زشت و بشدت تروریست تبدیل میگردد.

وقتی کسی در کنار افرادی چون حبیب الرحمن، ربانی، گلبدین و.... ایستاد شود در حقیقت زیر رهبری حسن البنا، سید قطب، مولانا مودودی وغیره قرار میگیرد که درواقع پدران بنیادگرایی، افراطیت، تروریزم، ا لقاعده وطا لب میباشند.

 

در زمان حکومت داود خان، مسعود با گلبدین وچند فرد دیگرجهت نابودی کشور و راه اندازی جوی های خون به پاکستان رفت، آمو زش نظامی دید، حرکت هایی را بر ضد رژیم در لغمان و پنجشیر براه انداخت که سخت شکست خورد ه و دوباره به پاکستان گریخت. نا ف مسعود و گلبدین را ( (IsIبه خود و پدرش (CIA) چنان محکم بسته بود که تا دم مرگ هم نتوانستند از این حلقه ی غلامی رهایی یابند.

 

وقتی مسعود متوجه میشود که از طریق همکاری به سازمان های جاسوسی هم صاحب نا م وهم نان ونوایی میشود پس به ارتبا ط با یک سازمان جاسوسی بسنده نمیکند. وقتی در لیسه استقلال بود از طریق دوستی با یک استا د فرانسوی با سفارت فرانسه رابطه پیدا میکند چنانچه ما شاهد بودیم دولت فرانسه در دوران جنگ تا روز مرگش، کمک های مالی وتبلیغاتی فراوانی به نفع وی مینمود و امروز هم بازماندگان جانی مسعود چون عبداله و سایر شورای نظاری ها را با تمام وجود کمک میکند و برایشان فلم و نشریه و سایت بیرون میکشد.

 

ارتباط مسعود با سازمان جاسوسی شوروی KGB)) نیز بر کسی پوشیده نمانده و آن هم در زمان تحصیلش در پولیتخنیک وآشنایی با استا دان روسی ونیز از طریق پرچمی ها ی پنجشیری که با وی روابط فامیلی داشت با روسها رابطه ی مخفی و محکم بر قرارمینماید.

 

بر مبنای همین روابط وقتی در اوج جنگ های ضد روسی، مسعود با روسها به آتش بس شش ما هه دست میزند و راه اکمالاتی شاهراه سالنگ را بر روی کاروان های روسی باز میگذارد دیگر چهره ضد ملی وی برای همه روشن میگردد.ازاین رخ برتافتن وی آ ی اس آی وسیا دچا ر ترد ید شدند تامبادا دست پرورده شان در دامن روسها بیا فتد لذا توسط چارلی ویلسون وسپردن چک دو ملیون وهفتصد هزار دالری بطور مستقیم در نورستان ووعد ه کمک مالی و نظامی بیشتر از جمله موشک های استنگر مسعود را دلگرمی بخشیدند. مسعود ارتباط خود با دولت مزدور را به متولیان پاکستانی و امریکایی اطمینا ن داده بود که صرف جنبه اطلاعا تی دارد و به همکاری حزبی ها ی پنجشیر صورت میگیرد وبا زرنگی،آنان را اغفال نمود تا سر انجا م سر مسعود از آخور "ک گ بی" بدر آمد و با ایحا د پایگاه درکولاب تاجیکستان و حمایت بیدریغ نظامی ومالی روسها روابط پنهانی وی بخوبی آشکار گردیده و با عنا یت روسها تا آخرین دم حیات خود به جنگ های ویران کن داخلی ادامه میدهد.

دون همتی مسعود زما نی شکوفه میکند که وقتی در پاکستان بود، با گرفتن کمک نظامی به نورستا ن رفته ولی به سبب سابقه ی بدی که زمان داود خان در پنجشیر از خو د بجا مانده بود از ترس مردم پنجشیر نمیتوانست وارد آن دره گردد؛ از متنفذ ین آنجا کمک خواست تا اینکه مدیر محمد صدیق خان، پسرش پهلوان احمد جا ن وما ما یش گلستان را به نورستان فرستا د و آنان مسعود را با خود به منطقه پنجشیر بردند. البته نطفه های مقا ومت و مبارزه مسلحانه در اکثر نقاط افغانستا ن از جمله در پنجشیر قبلا بسته شده بود. پهلوان احمد جان و نیز رفقای مجید کلکانی وداکتر فیض احمد هسته های مقاومت خویش را بوجود آورده بودند. اما مسعود با وصف آنکه بر سر دستر خوان محمد صدیق خان بزرگ شده بود بطور محیلانه و ناجوانمردانه ای پهلوان احمد جان را مخفیا نه وطی توطئه ای به شهادت میرسا ند وبعدا از طر فداران مجید و داکتر فیض احمد گرفته تا سایر وطن پرستان واقعی را یکی پی دیگری غافلگیرانه سر به نیست نموده طی تصفیه های خونینش، دره پنجشیر و اطراف آنرا کاملا به قبضه ی خود درمی آورد و راه را برای نقشه های شیطانی بعدی اش هموار میسازد. ناگفته نماند که مسعود این خون آشامی را از پدران بنیاد گرایش بخوبی آموخته بود که به غیر از خود باید تمامی افراد ملی و مترقی و حتی مردم عادی را که زیر قیادتش نیایند، مباح الدم شمرده نابود سازد.

 

چون مکتب بنیا د گرایی با بد خویی های فا شیستی اش دیگر حد ومرز نمیشناسد بنابران مسعود تنها دردوران متارکه با روسها درجنگ با رقیب دینی اش گلبدین بیشتر از 700 نفر از قومندان ها وسر گروپ های یکدیگر را به قتل رساندند و حا ل اینکه چه تعداد از مردم بیگناه با یک سوء ظن ویا کوچکترین همکاری با یکی از این باند ها سر به نیست شده باشند حکایت دلخراشی است که صد من کاغذ میخواهد. مردم ما میدانند که قربانگا ه مسعود "چا ه آهو" نام داشت و مسلخ برادر جنایت پیشه اش گلبدین بر علاوه زندان مخوف شمشتو بسیاری از قرا وقصبات کشور را به مراکز شکنجه و کشتار هموطنان ما تبدیل نموده بود.

 

زمانیکه عمر دولت دست نشانده نجیب به آخر رسیده بود، مسعود آمادگی میگیرد تا از رقبا پیشی گرفته وبه تنهایی قدرت را بچا بد؛ پس به طرح ملل متحد و"بینن سیوان" وقعی نگذاشته با سازش با جناح میهنفروشان پرچمی، درسال 1371وارد کابل گردیده و قسمت ها ی شمال شهر را به تصرف میاورد و در مقابل باند گلبدین از جنوب، و سیا ف و مزاری از غرب وارد کابل شدند. از اینجا سیاهترین مصیبت ها ی مردم کابل شروع میشود، جا ن وما ل وناموس مردم مورد دستبرد بیسابقه قرار میگیرد که کابوس آن دوره هنوز هم بر سینه ی مردم ما سنگینی میکند. چهره مسعود، گلبدین، مزاری، سیاف، دوستم، محسنی و غیره به عنوان پلید ترین و خاین ترین سفاکان تاریخ کشور برملا میشود.

 

قتل عا م افشار کا بل به قومانده مستقیم مسعود که درآن زمان به اصطلاح وزیر دفاع بود با همدستی رسول سیا ف صورت گرفت ودر اثر آن صد ها تن از باشندگان افشار ما شهید شده و صد ها تن زن و دختر و پسر صغیر مورد تجاوز قرار گرفتند.

 

مسعود یک تروریست تمام عیاربود. ترور های سیاسی ای که اووباندش در طو ل حیا ت ننگینش براه انداخته بود به یک تحقیق وارزیابی دقیق نیازمند است از آن جمله ترور گلستان، ماما وآقا جان برادر محمد صدیق خان پنجشیری به دستور مسعود در کابل صورت گرفت. همچنان قتل داکتر عبدالرحمان توسط جنرال قره بیگ بدستور فهیم انجام شد.

 

همچنان به همگان معلوم است که مسعود هزاران اسیر را در شمالی، عبدالملک در مزار، داود درکندز، و دوستم در قلعه جنگی ودشت لیلی در کا نتینر بشکل فجیع ودستجمعی از بین برده ویا زنده زیر خاک نمودند. طالبان نیز برای بار دوم در شما لی، یکاولنگ و مزار به قتل های دستجمعی دست زدند که خون آشامی شانرا هما نند برادران جها دی خویش به اثبات رسا نید.

 

سربه نیست شدن مسعود توسط دار و دسته خودش انجام گرفت. مسعود به اصرار امرالله صالح و قسیم فهیم حاضر به مصاحبه با دو خبرنگار میشود که دو هفته نزد رسول سیا ف بودند. حین مصاحبه مغز اقای مسعود ظاهرا با منفجر شدن کامره فلمبرداری ولی بنابر قولهایی توسط امرالله صالح متلاشی میسازد. یک خبرنگار جابجا به قتل میرسد ولی خبرنگار دومی که زنده بود بلافاصله تیر باران میشود تا واقعیت برای همیشه مکتوم بماند.

 

این بود مختصرا راجع به زندگی جنایت باروفاجعه آفرین مسعود. اما به نظر من ماهیت از این هم واقعی تر مسعود را باید در خیانتها و تبهکاریهای بی پایان داکتر عبدالله، یونس قانونی، فهیم، ربانی، انور جگدلک، داود، ظاهر اغبر و دیگر عمال او دید. چگونه اینهمه اولاد جلاد پیشه و خاین میتوانند مادری نیکوصفت داشته باشند و برعکس؟

 

آقای مهرالدین مشید چگونه ممکن است مسعود را به هیچ لوث ضد انسانی و ضدمردمی آ لوده ندید ولی مولوداتش و همدستانش از یکسر اینچنین خاین وجا نی ودزد وبیشرافت باشند؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد