آزادی

ما خواهان افغانستان آزاد، مستقل، دموکرات، سیکولار و عاری از هرگونه تبعیض لسانی، سمتی و مذهبی هستیم

آزادی

ما خواهان افغانستان آزاد، مستقل، دموکرات، سیکولار و عاری از هرگونه تبعیض لسانی، سمتی و مذهبی هستیم

رفیع، تاوان گناهان چه کسی را پس می دهد رزاق مامون یا زهرا موسوی

رفیع، تاوان گناهان چه کسی را پس می دهد

رزاق مامون یا زهرا موسوی؟؟؟

 http://hussainzahedi.blogfa.com/post-126.aspx

باز هم عدالت قربانی مصلحت اندیشی های سیاسی دستگاه حاکم درافغانستان شد. حادثه تیزاب پاشی بر رزاق مامون نویسنده نام دار افغانی، یک بار دیگر بازگوی نوعی از تبعیض قائل شدن و پایمال شدن حقوق انسانی اتباع جامعه توسط سردمداران قدرت است. هر چند بسیاری از مطبوعات و رسانه ها از پرداختن به جزئیات این حادثه سر باز زدند و از افشای حقایق پشت پرده چشم پوشی کردند؛ اما غافل از این که ماه هیچگاه پشت ابرها، پنهان نمی ماند.

 

بسیاری از مردم، همکاران، نزدیکان،دوستان و آشنایان آقای رزاق مامون به خوبی از نوع روابط میان او و زهرا موسوی گوینده اخبار و مسئول برنامه های سیاسی طلوع، آگاهی دارند؛ سابقه کاری این دو، روابط نزدیک، همراهی زهرا موسوی با رزاق مامون در تمامی برنامه ها، گشت و گذار، خریدهای مشترک و مهمانی های مشترک، همه حاکی از نزدیکی این دو فرد است، روابطی که با آمدن زهرا موسوی از ایران به افغانستان از سال2001 تا  قبل از حادثه تیزاب پاشی، جریان داشته است.

 

بحث بر سر روابط و دوستی زهرا موسوی و رزاق مامون از این جهت حائز اهمیت است که خانم موسوی با وجود این که ازدواج کرده است، تن به رابطه ای نامشروع داد که نتیجه این رابطه، در یک جامعه اسلامی با مشخصه های فرهنگی اسلامی و ارزش های فرهنگی خاص، سبب چنین رخدادی شد؛ البته چنین مسائلی تنها مختص به افغانستان نیست؛ بلکه فساد اخلاقی افراد متاهل در همه جای جهان، همیشه دردسر ساز بوده است و بر این اساس در کشوری مانند افغانستان طبیعی است که تخطی های اخلاقی، عواقبی بس بدتر و خطرناک تر از آن چه ما شاهد بودیم، داشته باشد.

 

اعترافات اولیه رفیع نام، همسر زهرا موسوی نشانگر دفاع از غیرت مردانه و پاسخی به هرزه بینی های اخلاقی رزاق مامون بود و در نهایت این کار سبب رسوایی اخلاقی نویسنده نام دار کشور و  زهرا موسوی کارمند تلویزیون طلوع شد؛ اما آن چه که جای نگرانی است، برخورد نابخردانه جناب آقای کرزی در واکنش نشان دادن به این قضیه بود.

 

اول این که جناب رئیس جمهور با واکنش نشان دادن نادرست در برابر قضیه، یک بار دیگر قانون و عدالت را زیر پا کرد؛ زیرا از نظر همگان در کشوری که قانون هیچگاه اجرا نشده و اشخاص خود مجبور به دفاع از حقوق انسانی خود با استفاده از گرینه های دیگری می شوند؛ مشخص شده است که بی گناه، همیشه متهم خوانده می شود، بی گناه مجازات می شود و مجرم با خیال خوش و آسوده از بند رهایی می یابد، تقدیس می شود، حرمت گذاری می شود و نامش ورد زبان ها؛ اما بی گناه پشت میز بازجویی، شکنجه، اعتراف گرفتن ها، پشت میله های زندان و آخرش هم دچار مرگ ناشی از افسردگی می شود.



جناب کرزی مخارج تداوی نویسنده نام دار کشور را به عهده می گیرد؛ نویسنده ای که با بی بند و باری های اخلاقی خود، چند خانواده را از هم پاشاند و اما همان فردی که سال ها تحت شکنجه روانی و رفتاری جناب رزاق مامون قرار گرفته باز هم قربانی شد نه از یک سو که هم از سوی آن نویسنده نام دار و هم از سوی حکومت کشورش؛ بر روی هر دو فرد تیزاب پاشیده اند؛ اما گناهکار برای تداوی راهی هندوستان شد و بی گناه و مظلوم با همان چهره تخریش شده و آسیب دیده چون جنازه ای در بازداشتگاه.

 

مساله بعدی اعترافاتی است که از رفیع گرفته شده؛ اما این اعترافات بیان گر عملکرد دستگاه قضایی کشور در قبال رخ داد است.

 

رفیع در آغازین لحظه اعتراف به انگیزه دفاع از مسائل ناموسی اشاره کرده؛ سی دی های پخش شده از مکالمات تلفنی خصوصی عاطفی از رزاق مامون و زهرا موسوی که توسط خانواده رفیع به بیرون درز کرده، نشان آشکاری از رسوایی اخلاقی این دو فرد است و سند محکم و قاطعی برای نهادهای قضایی؛ اما تا هنوز حکمی برای دستگیری زهرا موسوی و رزاق مامون صادر نشده است.

 

اگر بی بند و باری اخلاقی برای دختران ازدواج نکرده و یا زنان بیوه، کار را به زندان بادام باغ می کشد، پس چرا برای این دو فرد گناهکار و متاهل چنین نیست؛ آیا ارزش شهروندان افغانستان در مقابل قانون چنین است؟ آیا هر کس صاحب نام و رسمی بود؛ اما خائن و گناهکار باید از نگاه قانون به دور باشد؟ آیا فقط قانون باید تنها و تنها برای شهروندان درجه پایین کشور تطبیق شود؟ و هزاران سوال دیگر!

 

مساله بعدی متوجه نقش رسانه ها در بازتاب این رویداد است. رسانه های افغانستان بسیار محافظه کارانه، غیر اخلاقی و نامنصفانه با این قضیه برخورد کردند. یکی از دلایل این ادعا، عدم پوشش خبری درست از این قضیه بود. حقایق ناگفته باقی ماندند.

 

آن هم از سوی رسانه هایی که از بدو تاسیس، همگی ادعای خبر رسانی صریح، شفاف، بدون غرض ورزی  و صادقانه را دارند. خانواده رفیع در حالیکه از قضاوت نهادهای قضایی نگران و در عین حال دچار نوعی ناامیدی هستند؛ اسناد در دست داشته را افشا و یک کاپی از آن را در اختیار تمام رسانه ها می گذارند؛ اما هیچ رسانه ای حاضر به نشر سندی گویا و حقیقی نشد.

 

روابط کاری مامون با رسانه ها، مصلحت نگری های رسانه ای ، مافیای رسانه ای و رسانه های سیاسی  و غیر مستقل داخلی؛ البته منظور از جراید و رسانه های سمعی – بصری در داخل کشور است، باعث شد تا این قضیه مسکوت و سرپوشیده باقی بماند؛ همان طور که قضیه قتل مشکوک حامد نوری، خبرنگار تلویزیون ملی چنین شد. حتی بعد از قتل حامد نوری با این که سرنخی از روابط نامشروع این خبرنگار و انتقام گیری خانواده زنی که با او رابطه داشته، برملا گشت؛ اما رسانه ها از بازگویی و انتشار این خبر سر باز زدند.  حال به چنین رسانه هایی چه نوع رسانه ای را می شود، اطلاق

کرد؟ و این که اگر قرار باشد بر سر این مسائل به ظاهر کوچک، رسانه ها، اعتبار خود را زیر سوال ببرند، پس مردم حق دارند که فکر کنند در افغانستان هیچ رسانه مستقلی وجود ندارد و صاحبان رسانه ها به جای اطلاع رسانی دقیق در پی استفاده های سیاسی- اقتصادی خود از مجرای ابزارهایی چون ابزارهای رسانه ای هستند.

 

حادثه تیزاب پاشی بر رزاق مامون کار رفیع همسر زهرا موسوی است که پس از ده سال ازدواج، تازه متوجه روابط نه ساله همسرش و رزاق مامون شده است؛ اما تیزاب پاشی بر رفیع جای سوال بزرگی است؛ هر چند رفیع در اعترافات گفته است که برای نجات جان خانواده و همسرش این کار را تحت فشار دولت ایران، انجام داده است؛ اما این اعترافات، زوایای ناپنهان دیگری داشته است.

 

زهرا موسوی تحت حفاظت های شدید امنیتی که از سوی دوست جدید اش، نحیب الله کابلی برایش اتخاذ شده، راهی می یابد و همسرش رفیع را تهدید به این می کند که اگر پای مسائل ناموسی را به میان بکشد و از روابط نامشروع او و مامون صحبت کند، جان خانواده اش؛ یعنی پدر، مادر، خواهران و برادرانش در خطر است؛ از همین رو، رفیع به جای این که این بار خانواده اش را قربانی این بلا، کند، تیزاب پاشی بر روی خود را بر عهده می گیرد؛ در حالیکه تیزاب پاشی بر رفیع، کار همسرش و دوستانش بوده که در انتقام به تیزاب پاشی بر مامون صورت گرفته است و حضور نجیب الله کابلی در این قضیه و بردن نام ایران به عنوان عامل دخیل در قضیه، جای بحث دیگری را می طلبد.

 

صحبت های رفیع نشان می داده که رابطه خوبی میان او و همسرش برقرار نیست، یک شبانه روز، زهرا موسوی در خانه نجیب الله کابلی مهمان بوده است، میهمانی یک زن شوهردار بدون اطلاع همسرش؛ چه چیزی را بازگو می کند؟ و چه حالی به همسری دست می دهد که در خطرناک ترین مناطق به خاطر تامین و امرار معاش خانواده کار می کند؛ اما با خیانت همسرش، مواجه می شود؛ اما اکنون این مرد بیمار با سرنوشتی نامعلوم، پشت میله های زندان است. خانواده اش  از هم پاشیده، پدر و مادرش در معرض تهدید به خاطر افشای اسناد روابط عاطفی عروس شان به همراه نویسنده نام دار کشور، همسرش غرق در لذت شهوت و جسمی بیمار و روانی خسته از این همه دروغ و ریا در پشت میله های زندان.

 

گناهکار اصلی کیست؟ نویسنده ای که با رسوایی اخلاقی اش، بنیاد چند خانواده را از هم می پاشد؟ زنی که تن به فساد اخلاقی می دهد؟ رسانه هایی که بر این قضیه، سرپوش می گذارند، حکومتی غیر عادل؟ یا مردی رنجور که به خاطر آبروی بر باد رفته اش، اقدام به انتقام گیری می کند؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد